یه لحظه از اون آسمون، به این زمینم نگا کن

یه مرد و از تو کابوسش، به خواب شیرین صدا کن

میشه که یک شبنشینی، تو خواب چشماش به پا کرد

بدون هر انتظاری، به دعوتی اکتفا کرد

تو حس بکن آهنگشو ، صدای گیج و گنگشو ، بغضشو دل تنگشو

شبو چراغونی بکن ، هواشو بارونی بکن ، بشین و همخونی بکن ، همخونی کن

با تیکه های قلب اون ، یه دل واسش از نو بچین ، جهانو از تو چشمای خیسش ببین

ببر تو نفرت و دردشو

پاییز و برگای زردشو

بیار اون حس قدیمشو

بهار و شبنم و نسیمشو

همش به دنبال جواب، شبا تو کابوس می گرده

تو گوش بکن حرفایی رو، که تو دلش خونه کرده

چرا من تنهام، سمت اون شلوغ

سهم اون عشق و سهم من دروغ

تموم لحظه ها، همش یه بازیچه

شبا تو کابوسم، روزام همش پوچه

حالا تو از خوبی بگو، به غصه هاش دیوار بزن

بشین و همخونی بکن، به شعرشم گیتار بزن

شبو چراغونی بکن ، هواشو بارونی بکن ، بشین و همخونی بکن ، همخونی کن